با من از ماه بگو

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام او...

مستوره
می نویسد
برای بخش پنهان لحظات

تبرئه

يكشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۱، ۰۹:۵۳ ب.ظ

پرستو خانم امر فرمودن پست جدید بزارم.نمیدونم شاید بعضی ها با پست قبلی حالشون گرفته شد! ولی من واسه هر کی با لحن خودم خوندم* از خنده روده بر شده بود! لحن خوندن هم فرق میکنه! حتی!


 

بگذریم... پست قبلی گرچه واقعیت زندگیه خیلی از دختر هاست و خیلی ها هم شرایطشون وخیم میشه اما خب! مثل بقیه ی سختی هایی که همیشه پیش میاد باید تحملش کرد دیگه... زندگی همینه... همیشه یه جای کار می لنگه!

اصولا هیچ دختری به خاطر نبود این چیزا موجود بی مصرفی نمیشه. اون عنوان صرفا یه شوخی بود. مهم اینه آدم خودش بفهمه داره چه کار می کنه. حتی اگه کارش دهن پر کن نیست و تو فلان جای باکلاس استخدام نیست و فلان در آمد رو نداره و فلان مدرک رو از فلان دانشگاه خفن ناک خارجه نگرفته! و هنوزم شوهر«پیدا»!!!** نکرده!!!! و غیره  (خودم دارم میخندم... خواهشا گریه ناک نخونید!!!! :))) ) ولی در عوض پیش خدای خودش سرش بالاست و میفهمه داره چه کار میکنه. اگه روزی بخواد درس بخونه و بره سرکار میدونه دنبال چه هدفیه و برای این هدف چه چیزی لازمه!؟ و همون کار رو انجام میده.


تبرئه شدم آیا؟

بله؟ وکیلم؟ :))))

گویا بله!

خدا رو شکر... پس تا بعد...


 


 

* از تفریحاتم اینه مطالب طنزم رو برای بقیه بخونم و خودم بخندم!!!!!!!! احیانا اگر اون شخص هم مثل من خندید، باز هم از خندیدنش بخندم!!!!!! همین طور بخندم و بخندم...

** جریان داره! :))))))))

*** این روزها وبلاگ چیپی می خونم پر از درس های زندگی... از همون های که نمونه ی بارز این ضرب المثله "ادب از که آموختی ... از بی ادبان!" (با این غیبتی که کردم عمرا آدرسش رو به کسی بدم!!! :)) )
اینو گفتم که بگم اگه بد نوشتم و می نویسم. تحت تاثیر سبک نوشتن نویسنده اون وبلاگه! راست گفت اون نویسنده ای که میگفت: "من اصلا وبلاگ نمی خونم! فقط کتاب!" خداییش خیلی تاثیر داره.
خلاصه ببخشید و تحمل کنید این نوشته های ضعیف رو که بیشتر شبیه درد و دله تا نوشته!

  • مداد رنگی

دخترانه

نظر (۳)

سلام
تبرعه ؟
:)



سلام... آخ حواسم نبود... از برائت میاد.... :D
بلههههههههه
شما تبرئه شدین،از اولشم من یکی همچین فکری نکردم که خانواده و یا خدای نکرده پدر بزرگوار شما بهتون برچسب بی مصرفی بزنه
خانومی اطرافیان فضولن،مردممممممممممممم،و این که اونا باعث میشن خانواده ها ناراحت بشن،البته به کسی هم مربوط نیست که دختر مردم چه کار میکنه،ادم باید کاری به این حرفهای پوچ نداشته باشه و زندگیشو بکنه
برا منم با زبون خودت بخون مطالبت رو
شما خیلی هم خوب مینویسید ،من که لذت میبرم


سلااام. عزیز دلم!
نه منظورم تبرئه ی کلی بود...شاید نباید شخصیش می کردم!
بله... فقط به خودمون مربوطه!

گوشتو بیار جلو... "یکی بود... یکی نبود... غیر از خدا ... هیچ کس نبود..."
بله ..........وکیلین با اون انگشتر هایی که برام خریدی ...
دلم برات یک ذره شده ..
نوشتنتم فرق کرده اما به قول معروف خودم کلی بهتر تر شده ...
وقتی از ته دل مینویسی که میخندی ،نمیدونم چرا منم کلی خوشحال میشم ...
دلم برای صدای خنده های 206 تنگیده ....


انگشتری که بهت دادم رو حق نداری از دستت در بیاری خانم! اینو هیچ وقت یادت نره!
چند شب ژیش خواب خوابگاه رو میدیدم
همه با هم بودیم
خیلی خوش می گذشت....

اینجا هیچ کس با ذوق به وبلاگ خوندنم گوش نمیده! من چه کار کنم خوب؟ من شما رو می خوام! خوب من وبلاگمو برای کی بخونم؟ هان؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی