آااااااااااابِ حوض مــــــــــی کشــیـــــــــم!!!!!!!
چندی است که به صلاح دید خودمان به شغل شریف آبِ حوض کشی در منزل روی آوردیم! روحیه ی شهرستانی که از شهر خاطره ها با خود به یادگار آوردیم به ما اجازه نمی دهد روزی بیشتر از 10 دقیقه با محل کارمان فاصله داشته باشیم. آنقدر به خلوت آن جا عادت کرده ایم که دیگر تاب گشت و گذار در این شهر شلوغ را نداریم. با خود گفتیم در منزل می مانیم و آبِ حوض می کشیم. آبِ حوض کشی شغل خوبی است! هم آب بازی می کنیم، هم خنکمان می شود، هم لازم نیست از منزل به در آییم، هم ورزیده می شویم، هم لقمه ای انشالله حلال در می آوریم، هم کمک حال پدر می شویم! و خیلی "هم" های دیگر...
در ابتدا به نظر مورد خوبی می آمد ولی واردش که شدیم افتاد مشکل ها!
اهالی خانه ی سبز که معرف حضورتان هستند! هر روز ایده های جدیدی به سرشان می زند در نحوه ی آبِ حوض کشیِ ما!
_ از این طرف ِحوض، آب را بکشید بهتر است! بیشتر آب جمع می شود!!!
_ بعضی از آب ها را با سطل بزرگ بکشید. بعضی ها را با سطل کوچک!
_ آب را پای درخت بریزید که حیف و میل نشود
_ اصلا شما آب را در حیاط بریز و همکارت فوری جارو بزند. اینگونه حیاط هم شسته می شود!
_ یک کاسه آجیل، از آن گران هایش، بگذارید کنار حوض و بعد از ریختنِ هر سطلِ آب، مشتی در دهانتان بریزید. که خوب ورزیده شوید!
_ اگر همین طور ادامه بدهید بعد از مدتی یک حوض بزرگ تر می سازید که آب داخلش بیشتر باشد!
_ یادتان نرود آبِ حوض شرکتمان را هم بکشید ثواب دارد.
_ حسابدارمان با آه و ناله می گفت: آب حوض کشی عجب شغل شریفی است. هم شریف است و هم راحت! نان دست خودت را می خوری! لازم نیست به هزار نفر جواب پس بدهی. با هر کس و نا کسی هم کلام شوی.. حوضِِ خودت است هر موقع که خواستی آبش را بکش! رااااحت!
_ اصلا یادت هست فلان کسک که در شرکت نفت کار میکند آرزویش این است جای تو باشد و فوت و فن آبِ حوض کشیدن را از بر باشد؟
_وووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
_وووووووووووووووووووووووووووووو
_ووووووووووووووووووووووو
انقدر می گویند و می گویند و "تکراری" می گویند که بعد از یک روز آب حوض کشی، فقط خستگی اش می ماند!
آب حوض کشیدن خوب است! به شرطی که در خانه ی سبز نباشد! اهالی خانه ی سبز بی اندازه مهربانند و تکرار این مهربانی ها واقعا تکراری می شود!
بهتر آن است که گوشه ای، برای خودت حوضی بسازی... روزها خالی و شب ها پُرَش نمایی...
* برای کسایی که خبر می خواستن! این هم خبر!
** این هم طنز است! فردا برای چند نفر می خونمش! شما هم برای خودتون بخونید! البته با خنده!
*** مادر چند روز پیش منو یاد حرف مادر بزرگم انداخت. که وقتی نقاشی کار می کردم می گفت:
"رووووولَه قُروُنِ این کِلِکیات!" ترجمه: "خوشگلم، قشنگم ... نازنینم! قربون هنر دستت برم من!" (با کمی اغراق!)
معانی کلمات: روووله= بچه. قرون= لهجه ی محلی کلمه ی قربان. کلکیات= جمع کِلِک! به معنای انگشت!
**** اسمس همین الان رسیده:
"باران یا برف.... چه فرقی می کند؟ تو که باشی، هوا که هیچ، زندگی خوب است!"
- ۹ نظرات
- ۰۱ اسفند ۹۱ ، ۱۹:۵۰