با من از ماه بگو

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام او...

مستوره
می نویسد
برای بخش پنهان لحظات

جزیره ی من قانون خودش را دارد...*

شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۱، ۰۹:۲۶ ب.ظ

اتاق 112 هم در نوع خودش جالب بود. من چیزهایی به چشم خودم دیدم که باورش، هم برایم سخت بود و هم عجیب...
این اتاق به بچه های پروژه ای تعلق دارد و هر کسی که پایان نامه دارد و برای دفاع و کرکسیون** آمده، باید اینجا سکنی بگزیند. عضو ثابت این اتاق که طبق معمول همیشه این جانب بودم! که با کمال آرامش!!! پایان نامه ام را کار می کنم.

این اتاق قانون خودش را دارد. اینجا دیگر لوس بازی معنایی ندارد. که خودت را تحویل بگیری و بگویی:
"برای من مهم است هم اتاقی ام چه کسی می خواهد باشد!!! مگر می شود با هر کسی زندگی کرد؟؟؟  من که با فلان تیپ اصلا کنار نمی آیم."
نه! اصلا از این خبر ها نیست! هر کسی می آید باید بدون بهانه پذیرایش باشی...
همه در این اتاق می دانند که قرار نیست تا آخر سال با هم باشند. به خاطر همین با روی خوش همدیگر را می پذیرند. اشتباهات را راحت می بخشند. و کاملا حواسشان به دیگری هست که مبادا کاری انجام دهند و باعث ناراحتی طرف مقابل باشند..با هر عملی و هر کاری به هم اتاقی ها نگاه می کنند که ببینند از کارشان کسی اذیت می شود؟ اثری از ناراحتی در چهره ی کسی دیده می شود یا خیر؟ اینجاست که معنی واقعی احترام و مراعات را می فهمیم. زیرا  دیدگاه همه این است:
 

"ما که رفتنی هستیم، بگذار بهترین خاطره ها را به جا بگذاریم."


حال بیایید این ماجرا را از زاویه دیگر نگاه کنیم. اگر ما قرار بود یک سال با هم زندگی کنیم چه می شد؟
من فقط عکس العمل احتمالی را می گویم:
به محض اینکه می فهمی هم اتاقی ات کیست عزا می گیری و کلی غصه می خوری... بلافاصله به مدیریت مراجعه می کنی که اتاقت را عوض کند... تمام تلاشت را به کار می بندی که هر جور شده اتاق دیگری پیدا کنی. 
وقتی نشد فکر کردن هایت شروع می شود که به چه صورت گربه را دم حجله بکشی؟....
و این یعنی شروع یک کشمکش طولانی...


البته من مهم بودن دوست و هم نشین خوب را نفی نمی کنم.
اما به خودم می گویم اگر از قضا کسی وارد زندگی ات شد که کارهایش را نپسندیدی، فکر کن که زندگی کوتاه است و ما رفتنی هستیم... تا جایی که امکان دارد مدارا کن و تلاشت این باشد که بهترین خاطره ها را برایش بسازی!



*اقتباس همراه با تغییری کوچک از پایان نامه ی پرستو...
** correction

نظر (۴)

سلام
"ما که رفتنی هستیم، بگذار بهترین خاطره ها را به جا بگذاریم."

می فرمود که مومن آنقدر به خود مشغول است که دیگر عیب دیگران را نمی بیند. کاش این طور باشم
کاش این دنیا را محل عبور بدانم
در این صورت است که
با روی خوش همدیگر را می پذیریم. اشتباهات را راحت می بخشیم. و کاملا حواسمان به دیگری هست که مبادا کاری انجام دهیم و باعث ناراحتی طرف مقابل باشیم.با هر عملی و هر کاری به هم دنیایی ها نگاه می کنیم که ببیننیم از کارمان کسی اذیت می شود؟ اثری از ناراحتی در چهره ی کسی دیده می شود یا خیر؟ اینجاست که معنی واقعی احترام و مراعات را می فهمیم. زیرا دیدگاه همه این است:


"ما که رفتنی هستیم، بگذار بهترین خاطره ها را به جا بگذاریم."


سلام بسیار عالی...

  • چشم و چراغ همه شیرین سخنان
  • در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
    به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
    من دلم می خواهد بر فراز جزیره ام پرندگان پرواز کنند فرقی نمیکند مینا باشد یا کبک...
    من از تنها بودن می ترسم ...
    همه کسانی که به زندگی شما وارد می شوند، دلیلی دارد. یا شما به آن ها برای تغییر زندگیتان نیاز دارید، یا خود کسی هستید که زندگی آن ها را تغییر خواهد داد.

    سلامم فکر نمیکردم اینقدر حساسس باشیی شوخی میکنم
    آفرین ...این اتاق همون دنیا محله گذره هستش
    حیف که دیر فهمیدم
    البته تجربه برای سالهای بعد
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی