شکرانه
يكشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۲۹ ب.ظ
اشک شوق امانم نمیدهد!
خدای خوبم... خدای مهربانم....
همیشه در آرزویش بودم و هیچ وقتِ هیچ وقتِ هیچ وقت فکر نمیکردم چنین روزی را ببینم!
بالاخره توانستم... بالاخره توانستم!
این توان هم از توست! همه چیز از توست...
این بار هم در توانم نیست سپاس مهربانی هایت! باز هم ناتوانی ام را ببخش. مثل همیشه...
سپاس و هزاران سپاس!
و خدا رو شکر
الحمدلله که شادی در نوشته هایتان و صد البته زندگی، موج می زند.
سلام. ممنون... البته نوشته ممکنه خیلی ربطی به زندگی نداشته باشه! چون در عین حال من میتونستم از گریه ی غم ناکی که دیشب کردم بنویسم! (چقدر من دیشب گریه کردم! :)))) )
همیشه همین طوره ... بستگی به زاویه دید آدم داره...