سخن غیر مگو با من معشوقه پرست...
شگفتی های زیادی در دوست داشتن نهفته است. یکی از آن ها، شبیه معشوق شدن است. وقتی کسی را از صمیم قلب دوست داری، خودآگاه و ناخودآگاه به هر چه او می پسندد نزدیک می شوی و از هر چه او نمی پسندد دوری می کنی. این یعنی حقیقت دوست داشتن! که در این بین خودت مهم نیستی تنها رضایت اوست که مهم است...
حال بگذریم از اینکه برخی خودخواهانه انسان را دوست دارند و بیشتر از هر چیز به فکر خودشان هستند که همه می دانیم آن نوع دوست داشتن، واقعی نیست!
دوست داشتن لزوما یک چیز یک جانبه نیست. یعنی برای عاشق شدن نیازی نیست این عشق از سمت تو آغاز شود. می تواند از سمت معشوق باشد و تو را از خود بی خود کند...
با این حال...
خدایا... می شود بیشتر دوستم داشته باشی؟
بیشترِ بیشترِ بیشتر، از چیزی که حالا هست...
*گاهی از خودم می پرسم: چرا خدا نمی گذارد مثل مردم عادی زندگی کنم... راحت... بدون سخت گیری...
بعد خودم پاسخ می دهم: خوب می کند که نمی گذارد! خوب کرد که نگذاشت...
نمی خوام به رسم کلیشه بگم چه وبلاگ خوبی داری همین طور ادامه بده و...
هنوز وقت نکردم وبتو بخونم،فقط اومدم دعوتت کنم واسه آپ جدیدم و در صورت تمایل تبادل لینک
منتظرتم دیر نکنی ها