با من از ماه بگو

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام او...

مستوره
می نویسد
برای بخش پنهان لحظات

قطار می رود... تو می روی... تمام ایستگاه می رود...

سه شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۱، ۰۸:۲۵ ب.ظ

پنجره قطار را تا آخر باز می کنم. دستانم را به پنجره تکیه می دهم و سر و بدنم را تا جای ممکن بیرون می برم، حوالی سمنان، هوای مطبوعی دارد. باد خنک دلنشینی به صورتم میزند... چه لذتی دارد این خنکی...

به قطار نگاه می کنم. قطاری که بر روی ریل ها می رود و می رود... هر از گاهی در یک ایستگاه می ایستد!
...
به عقب نگه میکنم، به راهی که قطار پشت سر گذاشته است، به هشت سال گذشته، به فصلی که به تازگی در زندگی ام تمام شد و رفت...
...
به خانه ها، به درختان، به کویر ... و حالی که در آنم... حالی که باید در آن باشم...
...
به مقابل نگاه می کنم... راهی که به اندازه ی چند متر روشن است و باقی تاریک. و من جز سیاهی چیزی نمی بینم. من فقط قطاری می بینم که به سرعت به دل این تاریکی ها می زند و پیش می رود...
...
دوباره به گذشته بر می گردم. باید فکر کنم... باید فکر کنم... باید تمام تجربه های این چند ساله را زیر و رو کنم برای شروع فصلی تازه...

......
....
..
.

 

 

۱- سفر مشهد فوق العاده و بی نظیر بود. بار اولی بود که به جای هتل و مسافر خانه، میهمان مشهدی ها بودم. و انصافا چقدر مهمان نواز بودند... 
۲- میهمان خدا سال بالایی ها (ورودی ۷۹ و ۸۱) شدن افتخاری است که نصیب هر صفری دون شأنی نمی شود!!!
۳- دلم برای طه تنگ شده. آخرین باری که دیده بودمش چند ماه بیشتر نداشت و حالا دو سالش شده!
دلم نمی خواهد دفعه ی بعد طه ی چهار ساله را ببینم. دلم می خواست بزرگ شدنش را تماشا می کردم.
۴- جدا که خواهر گلم در تربیت طه کم نگذاشته بود.
بهترین لحظاتم این بود که صدا بزنم: طه جون... او هم با صدای ظریف کودکانه اش جواب بدهد: جونم...  و دلم حسابی قنج برود... (الهی فداش بشم من!!!)
یا وقت هایی که با گریه به من پناه می آورد و در آغوشم آرام می گرفت... 
یا زمانی که با نوازشی کودکانه مرا از خواب بیدار می کرد...
وای خدای من... این ها را هیچ وقت فراموش نمی کنم.
۵- از مهربانی میزبان همین قدر کافی است که قبل از سفر به دوستم گفتم: "فقط دلم می خواهد بروم و ساکت بنشینم و او برای من صحبت کند و من فقط نگاهش کنم..." رفتم و همان طور شد. برایم بسیار صحبت کرد و بسیار به من آموخت درس های زندگی را...
۶-امام رئوف که انگار برای هر دقیقه ی من، برنامه ریزی کرده باشد مرا حسابی غافلگیر کرد... و واقعا غافلگیر شدم از این سفر... با تشکر فراوان، و در خواست تکرار چندین باره
۷- موقع خداحافظی حرف خنده داری به امام رضا زدم. اما جز این حرف چیز دیگری به ذهنم نرسید...
من هنوز هم سر حرفم هستم...
۸-هوای وطن بارانی است...
۹- ناگفته نماند من در خانه هم غافل گیر شدم از اخبار جالبی که پیش آمده...
۱۰- انگار همه ی چشم ها به من است، محرم است و دلم بارانی است، مثل همه... اما باید مراقب اشک و  آه هایم باشم که کار دستم ندهد!
۱۱- ایام عزای امام حسین (ع) را تسلیت می گویم.
۱۲-دعوتید به مراسمِ هیئتِ اندرزنامه و ختم قرآن اردیبهشت.

  • مداد رنگی

امام رئوف

در راه

نظر (۱۰)

سلام
ریارت قبول انشالله
این شبها رو روزها ما رو هم دعا کنید
ممنون
یا علی


سلام ممنون
چشم التماس دعا
دختر خوب نگفتی خدایی نکرده بلایی سرت میاد اخه چرا سرتو بردی بیرون قطار
رسیدنت بخیر،زیارتت قبول بانو
انشاالله همیشه از این مسافرت ها بری و بهت خوش بگذره
هوم اخبار جالب،خیره انشاالله
عزاداری هات قبول باشه،و ما رو هم تو دعاهات فراموش نکنی
به قول دوستم دعایم کن دعاهایم بالا برود


نه بابا چه بلایی؟؟ البته به جز تشدید سرما خوردگی که اونم اشکال نداره... می ارزه.
ممنون. انشالله به زودی قسمت شما بشه

چه دعای قشنگی... برای من هم دعا کن
سلام
التماس دعا، دختر خوبِ هنرمند...؛


سلام
چشم همچنین
  • سید مجتبی
  • سلام
    شب ششم هیئت مجازی‌مان برپا شد.
    ختم قرآن هیئت هم به همت دوستان راه اندازی شد، فرصت قرائت تا روز اربعین.
    اطلاع رسانی هیئت مجازی ارباب غریب در پیوند روزانه و انتهای پست های جدیدتان موجب رونق هیئت است)
    سلام
    در این ایام ما رو هم دعا کنید. پیشاپیش عزاداری ها قبول باشه
  • فیروزآبادی
  • سلام عزیز دلم
    چرا سرتو بردی بیروووووووووون
    نگفتی چیزیت بشه؟

    خوشحالم که بهت خوش گذشته
    خدا بزرگه.تو این شبها التماس دعا


    سلام. مگه چه کار کردم آخه؟؟؟
    یادت نره احترام به بزرگ تر رو... آفرین دختر خوب...


    ممنون... بله.... خدا که خیلی بزرگه...
    چشم... تو هم همین طور
    خیلی ممنون. سلامت باشی
    حالا از کجا اخبار رسیده تا مشهد؟
  • یک پروانه
  • سلام
    زیارتتان قبول
    التماس دعا


    سلام. تشکر... چشم همچنین شما
    اگر دیر آمدم مجروح بودم
    اسیر زندگی و دود بودم
    در باغ نظرهارا نبندید
    به ما بیچارگان زانسو نخندید...

    بله...
    حج خانوم زیارت قبولللللللللللللللللل
    خوشحالم که بهت خوش گذشته ...از امام رضا جز این هم نمی رفت ...



    سلام عزیز دلم
    ممنون. انشالله قسمت شما بشه.
    راستش امام رضا تنها نبود
    امام حسینم اونجا بود ...(چه حرفا!!!!)
    دوست عزیزم وبلاگت خیلییییییی جالبه
    و به درد بخور
    ممنون از این همه زیبایی صفا و یکرنگی
    من را نیز دعاکن (مثل همیشه)



    سلام. ممنون عزیزم. نظر لطفته. چشم. تو هم...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی