با من از ماه بگو

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام او...

مستوره
می نویسد
برای بخش پنهان لحظات

مخلوط

چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۱، ۰۲:۱۹ ب.ظ

۱- گریه ناک ترین صحنه موقع خالی کردن اتاق: باز کردن پرده های اتاق که نشونم داد دیگه همه چی تمومه!


۲- توصیه به دانشجویان هنر: اگر به هر دلیلی کار پیدا نکردید و افسرده و غمگین شدید. خیلی نگران نباشید... به باربری ها سری بزنید. قول میدهم با شنیدن اندکی از تجربیات شما در این زمینه حتما استخدامتان می کنند! (یادتون نره روز باربر رو حتما به من تبریک بگین.! چون رکورد تاریخ رو زدم!)


۳- از چند روز قبل فکر می کردم تمام مسیر ۹ ساعته برگشت را به خاطر تمام شدن دوران پر از آرامش و شروع یک تابستان پر از دغدغه گریه خواهم کرد. حدسم درست بود گریه کردم اما نه برای گذشته و آینده! برای روز پر مکافاتی که داشتم تا چند ساعت گریه کردم که الحمدلله بغل دستی ام به فریادم رسید.


۴- صبح رسیدم. به برادر می گویم شهر تغییر کرده! می گوید: نمی دانم... کمی فکر می کنم و می گویم: آهان درخت ها سبز شده!!! وقتی رفتم درخت ها تازه جوانه نزده بودند!


۵-سلام ها و خدا حافظی های جالب:
مادر: خداحافظ خانه ی خلوت... خداحافظ خانه ی مرتب!
برادر: خداحافظ آرامش من ... خداحافظ اتاق من!
طیبه: خداحافظ استقلال! خدا حافظ پول تو جیبی های کلان!
من: سلام! غذاهای پر چرب :))))) (و همزمان شدن این حرف با اخم مادر!)


۶-رسیدم . فکر می کنم از کجا کارهایم را شروع کنم...
مادر می گوید: من برایت برنامه ریزی کردم!
من: ؟؟؟؟؟؟؟
مادر: برنامه ات این است...  خواب... خوراک... استراحت!
من : بببببببللللللللللله!


۷-به طیبه می گویم بیا فردا به شاه عبد العظیم برویم. مادر از دور اشاره می کند نه! با قانون خواب و استراحت هم خوانی ندارد! خدا عاقبتمان را بخیر کند!


۸-مادر یکی از کوزه ها را دیده و می گوید: اینکه ناقصه! بدون پاسخ لبخند میزنم: او ادامه می دهد: "هجی همه کاریات دیاریه" ( اصطلاحی در زبان لری حدودا با این معنی : تو که هیچ وقت کارت به آدمیزاد نرفته!)........... بقیه کوزه ها رو ببینه چی میگه؟؟؟!!!!

عید همگی مبارک!
خیلی خیلی خیلی التماس دعا!

  • مداد رنگی

خوابگاه

دانشجویی

نظر (۷)

حالا کجا رفتید؟


همین دور و برا
سلام عزیز دل. فدای تو بشم من. با اون همه زحمتی که توی اسباب کشی کشیدید. وواقعا خدا قوت. تنها این تو ذهنم مونده که از ساعت 6 به بعد تا ساعت 7:30 که شما به بلیطتان برسید و بنده به بلیط ساعت 9 ام برسم اسباب کشی همره با دوی ماراتون بود، نه در یک طبقه و نه در یک ساختمان، بلکه جابجایی از طبقه اول به زیرزمین و گاهی به ساختمان کناری مان. گذشته از این حرفها، "سرباز تولد فرمانده ات مبارک." التماس دعا.


سلام سیده جونم . خوبی خواهر؟ دلم یه ذره شده برات

وای...هنوزم باورم نمیشه دو ساعت آخر با چه سرعتی بی وقفه دویدیم. اونم با اون همه وسایل سنگین!!!شما هم خسته نباشی! دستت درد نکنه!

این آخری رو که گفتی برای خودت مناسبه ... من که لایق این عنوان نیستم!
"سرباز پر افتخار! تولد فرمانده ات مبارک."
عزیز دلم مگه حرفای آیت الله مصباح یزدی توی تهران یادت نیست؟ اگه بیام های گوشی همراهتم بخونی بد نیست. امروز با دیدن مواد خام سالاد یاد سالاد مخصوص مداد رنگی افتادم. دل منم براتون یه ذره شده.



نه یادم نیست
ببخشید گوشیم وصل کامپیوتر بود نتونستم جواب بدم!
بعدش مگه نمیدونی دکمه های گوشیم سفته؟ باور کن یه اسمس می دم کلی دستم درد می گیره! تو مسنجرتو راه بنداز ...
منم اینجا یاد شما که می افتم اشک تو چشام جمع میشه. خوبه فاصله ی گوسفندی رو با خودم آوردم!!
  • فیروزابادی
  • سلام عزیز
    منو نبودی ببینی!
    بابام ماشین رو آورده بود تو خوابگاه .من هی میرفتم بالا با چندتا پاستیک وسیله میومدم چند بار اول بابا چیزی نمیگفت اما کمکم داشت از تعجب شاخ در میاورد .گفت بازم هست؟گفتم تازه نصفه شده!!!
    بابام میگفت ما تا زمان فارغ التحصیلی روی هم این همه وسیله نداشتیم که تو تو دو ترم داری


    سلام گلی...
    دقیقا من همین حکایت رو با آقای راننده داشتم!
    خدا رو شکر بابات اومد دنبالت...
    سلام
    1- ان شالله اون زمانی که پرده های زندگی کنار می رود گریه ناک نباشیم.
    2- هنر قداست داره - دانشجوی هنر می تونه در زمان چیدمان وسایل به شرکت های باربری کمک کنه
    3- گریه بر هر درد بی درمان دواست.
    4- شهر به یمن قدوم پر برکتتان رخت نو بر تن کرده .
    5- یزد: خداحافظ ای خاطرات رنگی
    6- ... = وبلاگ و اینترنت
    7- می تونید بعد از زیارت کباب اونجا رو بخوری که می گن معروفه .
    8- خانه خمیر
    عیدتون مبارک .و همچنین


    سلام. ممنون از لطف شما که وقت گذاشتید و تک تک نظر دادید.
    بعضی هاش جواب داره:
    1- ان شالله
    4- بنده خدا شهرمون سه ماه بوده این رخت و به تن کرده! طفلی کلی منتظر مونده!
    6- اون که بله! مگه بدون اینترنت هم میشه زندگی کرد؟(معلومه که میشه!)
    7- این هم خوب ایده ای است ها! باید به خاطر کباب اجازه ی زیارت بگیرم!ممنون!
    سلامت باشید. به خانواده گرامی سلام برسونید.
    baba alan avale dardesaras!!!



    آخ گفتی!
    ای خدا نباشم که تا این حد اذیت شدی .فدات شم کاش بودم و کمکت میکردم .
    خدا رو شکر رسیدی .
    راستی نگفتم که دل خالی دیدن اتاق رو نداشتم .یکی از دلایل زود رفتنم همین
    بود .اونجا برام از خونه هم مهمتر بود چون با کلی فرشته خاطره داشتم .
    خوب استراحت کن تا شهریور با انرژی بیایم و کار کنیم .
    شوخی نمیکنم ...هر موقع خدا خوابید غصه بخور ...خدا رو شکر که خدا همیشه هست .دوست دارم و به خدا میسپارمت .


    خدا نکنه عزیزم! اذیت شدن من به خاطر باربری نبود که با بودنت حل بشه! بازم ممنون.
    برام دعا کن. خیلی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی