با من از ماه بگو

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام او...

مستوره
می نویسد
برای بخش پنهان لحظات

پرستو شدن...

دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۱، ۰۱:۴۷ ب.ظ

صفایی ندارد ارسطو شدن                خوشا پرگشودن پرستو شدن
تو که پر نداری پرستو شوی               برو درس بخون تا ارسطو شوی


*چند ماهی با بیت اولش صفا می کردیم...اخیرا بیت دومش را در فیس بوک مشاهده کردیم! 
من نمیدونم چرا میگن فیس بوک بده! ببین چه کمک هایی به بشریت می کنه! 

  • مداد رنگی

206

خوابگاه

دانشجویی

نظر (۵)

چون دامه...با این تفاوت که دام قشنگ و جذابیه مثل همین...


ولی بعضی از دوستای من اون تو فعالن و مشکلی هم نداشتن...
خیلی ها هم برای خودشون اکیپ مذهبی درست کردن.
کلا بستگی به خود آدم داره که چه جوری ازش استفاده کنه.
من خودم وبلاگ رو بیشتر میپسندم . چون متن محوره. از محوریت تصویر توی فیس بوک خوشم نمیاد.
سلام
عکس هم حرف خودش را برای گفتن دارد
مثل نقاشی یا هر هنر زیبای دیگه
ولی طبق فرموده شما: کلا بستگی به خود آدم داره که چه جوری ازش استفاده کنه


سلام خانمی...
خیلی خوش اومدی
البته شما هم اگه عکس های داخل فیس بوک رو مشاهده کنی متوجه منظور من میشی
چه طور تونستی منو بکنی موضوع پستت هان؟؟؟
قسمت دومشم به ما پرنده ها ربطی نداره
........
راستی یک جایی خوندم که ما باید توانایی استفاده از تکلونوژی رو برای
ترویج دینمون داشته باشیم .اما با راه کار های درست .


دیگه دیگه! اختیار وبلاگم دست خودمه! تازه تو تنها که نیستی ... هدهدم هست...
دقیقا قسمت دومش هم مربوط به خودمه!

لا یکلف الله نفس الا وسعها... از هر کسی انتظار نمیره که توی جاهایی مثل فیس بوک به ترویج دین بپردازه. آدم باید ببینه چقدر در توانشه چون حفظ خودش و دین خودش مقدم به همه چیزه. بعد انشاا... اگه شد کمک به انسان های دیگه...
این راهکار های درستی هم که گفتی منظورش همینه
خیلی زحمت می کشن!
اجرشون با...


بببببببببببببللللللللللله!
سلام گلم الان دارم فیلم سیمرغ ومیبینم کی گفته واسه پرستو شدن نیازی به ارسطو شدن نیست شیرودی و کشوریهامون همشون یه پا فیلسوف وعارف صفت بودن(این من الناز،سلام )این فقط یه پیام بازرگانی بود .یا حق تا حق.



به به! سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام ... عزیزم!
چطوری لاکی جونم؟ خوش میگذره با الناز و پرستو؟
بله هر چی شما بفرمایید . من بیجا بکنم رو حرف شما حرف بزنم.
به الناز هم سلام برسون...
نمی خوای بیای یزد؟ امروز دفاع رویا و النازمون بود...دانشکده خیلی شلوغ بود... سمیرا و نسرین و مریم و فیروزه و محبوبه اومده بودن دانشکده... پسراتونم بودن...همه دور هم جمع بودیم جاتون خالی... فیروزه منو می دید می گفت یاد لاکی می افتم!
پاشو بیا دلمون برات تنگ شده.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی