با من از ماه بگو

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام او...

مستوره
می نویسد
برای بخش پنهان لحظات

۲۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

آرزویم تمام آرزو های توست

چهارشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۱، ۰۷:۱۴ ب.ظ

خداوند متعال به حضرت موسی (ع) فرمود : " با زبانی که با آن زبان گناه و معصیت من نکرده باشی ، مرا بخوان تا اجابت کنم. "
حضرت موسی (ع) عرض کرد : " خدایا ! کدام زبان است که گناه نکرده !؟ "
خدا فرمود : " تو با زبان دیگران گناه نکردی ، بگو آنها برایت دعا کنند. "

*من برای همه ی دوستان دعا می کنم. امیدوارم شما هم یادتون نره این حقیر رو دعا کنید.

  • مداد رنگی

دوستی مسالمت آمیز با خدا

چهارشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۱، ۱۰:۳۴ ق.ظ
وقتی یه مشکل یا مسئله ی ناگواری رخ میده، معمولا به دلیل مستاصل شدن، آدم ممکنه خیلی ناراحت و غمگین بشه و گاهی هم ناامید.
آدم های ناراحت به خاطر رسیدن مشکلات شوکه و غمگین و گیج شدن. آدم نا امید دقیقا توی همون شرایط آدم غمگین قرار داره با این تفاوت که اساسا امیدی به حل شدن مشکلش نداره. یا راه حل رو خیلی دور می بینه.مهمترین دلیل این ناامیدی  اینه که از بزرگ ترین منبع محبت، حکمت و قدرت دور افتاده و فکر می کنه تنهاست و هیچ کسی رو نداره.
مقدار ناراحتی و ناامیدی هر کسی به مقدار ایمانی که به خدا داره برمی گرده. یه انسان مومن ممکنه از یه اتفاق ناراحت بشه اما هیچ وقت امیدشو از دست نمیده.چون می دونه اگه خودش به دلیل نادانی و ناتوانی، قادر به انجام کاری نیست. خدایی هست که همه چیز رو می دونه و توانایی انجام هر کاری رو داره. و همون خداست که توانایی این رو داره که به انسان نیرو بده که از پس مشکلاتش بر بیاد.
خیلی ها هم در سختی ها امید دارن اما امیدشون به غیر خداست. امیدشون به خودشونه، به توانایی هاشون، پولشون، آشناهای گردن کلفتشون و خیلی چیز های دیگه. که این جور وقتا خدا یه قانون کلی داره. بعضی ها رو با سر می کوبه زمین و له می کنه که اونا با نا امیدی از غیر به سمت خدا برگردن. بعضیها رو هم به حال خودشون رها میکنه که بیشتر غرق بشن.
دلیل اینکه چرا خدا با بعضی ها این کار رو می کنه من دقیق نمی دونم. نمی دونم چه ویژگی در فرد باید باشه که لایق له شدن از طرف خدا بشه! چون رفتار های خدا به آدمیزاد نرفته و من هنوز نتونستم درست بشناسمش!
با وجودیکه خدا رو شکر چند سال پیش اساسی له شدم اما احتمال اینو میدم که انشاالله یه صافکاریه دیگه در راه باشه! پس بهتره تا له نشدم خودم برم پیش خدا. اینجوری مسالمت آمیز تره. نه؟
  • مداد رنگی

شعور هم خوب چیزیه!

دوشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۱، ۰۸:۳۸ ق.ظ

یه روز با سید قدم می زدیم. بحث خطیر مورچه ها به میان آمد.
سید بزرگوار فرمودندکه: حضرت سلیمان که صدای حیوانات را می شنیده گفته که مورچه ها وقتی به هم میرسند در گوش هم این را می گویند:
"مواظب باشید! این آدمیان بی شعورند. نمی دانند باید جلوی پای خود را نظاره کنند! ناگهان شما را له می کنند. آنها که شعور ندارند شما خودتان حواستان به آن ها باشد!"
حالا برای چه می گویم؟
امروز خواستم ثوابی بکنم و این گردوهای از ولایت آمده را از پوکی نجات دهم و البته نان و نوایی هم به هم اتاقی های عزیز برسانم. آن شد که گردو ها را برداشته و به سمت باغچه ی خوابگاه روانه شدم.
اول خواستم مثل دختر خانم های خوب و باسلیقه همه را روی مشمعا بشکنم که چند مورچه نظر من را به خودشان جلب کردند. به ذهنم رسید از جانب همه ی دوستان (که شما باشید) به خاطر له شدنشان حلالیت بگیرم. به همین دلیل گردو ها را روی زمین شکستم که نان و نوایی هم به آن ها برسد.
همینطور مشغول شکستن گردو بودم و در احوالات مورچه ها دقیق! که با دیدن صحنه هایی از کار آنها به وجد آمده و برای آوردن دوربینم با شتاب به سمت اتاق روانه شدم. که به لطف یکی دوستان این کار خیلی طول کشید و بعد از ۴۵ دقیقه به حیاط بر گشتم. همین که رسیدم با صحنه ای بس عجیب رو به رو شدم!
مورچه ها تمام ظرف گردو رو پر کرده بودند. به مورچه ها چپ چپ نگاه کردم و گفتم:
"خداییش ما بی شعوریم یا شما؟ نمی فهمید که سهم شما روی زمینه نه توی بشقاب؟"
فوری مشغول پاکسازی گردو ها از مورچه شدم که متاسفانه این حادثه دهشتناک یک کشته و دو زخمی (پای کنده شده) در بر داشت. من هم که دیگر نتوانستم گردو بشکنم انقدر که از سر و کولم بالا می رفتند. گفتم حتی اگر اتفاقی چند تایی از آنها را بکشم ، نفرینشان دامنگیرم میشود.

*بعد فهمید:
    دارکوب باز هم فخر فروخت و گفت:
    "برای فراری دادن مورچه ها فقط باید ظرف گردو را در آفتاب می گذاشتی . مورچه ها با نور خورشید خود به خود متفرق می شوند."
**الان است که دوست دیگری بیاید و بگوید:" وبلاگت تبدیل به راز بقا شده"

 

  • مداد رنگی