مبحث نور
جمعه, ۴ مرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۰۸ ب.ظ
تو مسجد برق رفت و هیچ منبع نوری نبود. همه جا تاریک بود و صدای هم همه ی مردم فضا رو پر کرده بود. اینجا بود که آدما چند دسته شدن. اونایی که نور نداشتن. اونایی که نورشون انقدر کم بود که کار خودشون رو هم به سختی راه می انداخت. اونایی که نور کافی (موبایل های چراغ قوه دار) داشتن ولی فقط به فکر خودشون بودن. تند و تند وسایلشون رو جمع می کردن که برن. اونایی که با اینکه احتمالا دیرشون شده بود مثل تیر چراغ برق ایستاده بودن و نورشون رو طوری تنظیم کرده بودن که فضای بقیه رو روشن کنه تا مردم به کارشون برسن....
اونجا بود که فهمیدم نور چقدر مهمه. بدون نور... تو تاریکی و ازدحام چه وحشتی به دل ها می افته...
و البته فهمیدم شاید کسی باشه که با نور خودش جلوی تو رو هم روشن کنه :)